۱۳۹۵ تیر ۱۲, شنبه

رمضان در زندان! - رمضان ۱۳۶۷- سحر با یار

لینک به منبع

این مجموعه، گزارشی چند از تعدادی از مجاهدین است که سالها در شکنجه‌گاههای دیکتاتوری آخوندی، به‌سر برده‌اند. گزارشهایی از رمضان در زندان.
 هـر روز بخشی از دست نویس کتاب فلسطینی ‌آواره را مهران هویدا با صدای بلند در سلول2 می‌خواند. حوالی ظهر فصل آخر کتاب تمام شد و بعدازظهر خبر شهادت ابوجهاد ”خلیل‌الوزیر ”در فضای بند پیچید. هیچ‌کس باور نمی‌کرد.
 مرد شماره2 فلسطین؛ سربازی که تمام عمرش به عشق و وفاداری به آرمانش گذشته بود مقابل چشمان همسر و فرزندش کشته شد.
روز بعد در روزنامه اطلاعات گزارش مفصلی از نحوه نفوذ نیروهای ویژه اسرائیلی به اقامتگاهش در تونس منتشر شد.
 تصاویری از دوران نوجوانی، دانشجویی، آشنایی‌اش با عرفات و… که در کتاب فلسطینی‌آواره خوانده بودیم در ذهنهایمان می‌گذشت.
 روز دوم به احترامش یک‌دقیقه سکوت کردیم و این‌کار هم‌زمان و در اغلب بندها، ساعت هشت‌ونیم شب اجرا شد...
روزهای اول اردیبهشت؛ هم‌زمان با شروع  ماه رمضان ، تعدادی از بچه‌های اوین را که به فرعی7 منتقل کرده بودند، به‌جرم نماز‌جماعت، در سلولهای انفرادی طبقه پایین تقسیم کردند. این ترکیب همه از زندانیان ”دوبار دستگیری“ بودند. جواد ناظری، محمود میمنت، رضا ثابت‌رفتار را می‌شناختم. کیومرث (ن)، بهمن ابراهیم‌نژاد، صادق کریمی، اکبر مشهدی‌قاسم و تعدادی دیگر را هم بقیه می‌شناختند.
 این افراد که بیشترشان در آستانه خروج از کشور و پیوستن به ارتش آزادیبخش دستگیر شده بودند؛ دورادور در جریان بحثهای انقلاب ایدئولوژیک سال64 قرار داشتند و هر کدام حاوی دریایی از اطلاعات و اخبار جدید بودند؛ دریایی که برای قطره‌اش بی‌تابی می‌کردیم.
 تا چند روز اول، تماس از طریق مورس و در سلولهای مختلف، با رعایت ‌کامل حساسیتهای امنیتی انجام می‌شد.
 من و مهران هویدا در یکی از سلولهای وسط، ارتباط‌مان با جواد ناظری برقرار شد. بلافاصله رضا (ف) و رضا ثابت‌رفتار به وسیله مورس به‌هم وصل شدند. محسن (ز) و چند نفر دیگر هم در زمانبندیهای مختلف از همین طریق ارتباط داشتند.
 روز اول، پیامها به‌دلیل سرعت پایین مورس و تردد پاسداران، مختصر و تا اندازه‌یی برایمان نا مفهوم بود 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر